نویسنده: هانری کوربن با همکاری سید حسین نصر و عثمان یحیی
مترجم: سید اسد الله مبشری


 
1. در قرن پنجم و ششم هجری ( دهم و یازدهم میلادی)، در قلمرو اسلامی اندلس، کوردوبا نیز یکی از جالبترین شخصیتها برخاست با قریحه ای متنوع، که نظرگاههای گوناگونش در آثار او منعکس است. او، ابن حزم بود، شاعر و متفکر و متأله و مورخ منتقد ادیان و مکتبهای فلسفی و الهی، و دانشمندی مؤلف کتب اخلاقی، و مردی فقیه. ر. دوزی (1) درباره ی او می گوید: «مردی با اصول عقایدی بس ارجمند.» از نظر ما، موضوع جالب در این بحث این است که او پیرو اصول عقاید افلاطون و مورخ ادیان بوده است. ابومحمد علی بن حزم متولد 383 هجری/ 994 میلادی، از خاندانی بود که از مرتبه ی عالی اجتماعی برخوردار بودند. او اسلاف خود را به مردی پارسی موسوم به یزید می رساند. پدرش وزیر خلیفه المنصور بود. ابن حزم در جوانی بزودی و بآسانی علوم حدیث و تاریخ فلسفه و حقوق و پزشکی و ادبیات را نزد استادان معروف کوردوبا فرا گرفت.
جای تأسف است که در سال 403 هجری/ آوریل 1013 میلادی یکی از بخشهای قرطبه از طرف بربرها (2) مورد قتل و غارت قرار گرفت. ابن حزم در ژوئن همان سال پدر را از دست داد. هنگامه ی عصیان بر ضد حکومت امویان بالا گرفت و ابن حزم از قرطبه تبعید گردید و اموالش مصادره شد. در شرح احوال او می بینیم در بیستمین سال عمر کاملا به سیاست وابسته بوده و بین حامیان پا بر جای سلسله ی اموی مرتبه ای بلند داشته است. او به المریه فراری شد و در رأس جنبشی که به نفع شاهزاده عبدالرحمن چهارم برپا خاست قرار گرفت و مدعی شد که خلافت آن شاهزاده در مقابل ابن حمود، خلافت قانونی است لیکن شاهزاده در ضمن نبردی بقتل رسید و سپاهیانش هزیمت کردند و ابن حزم زندانی گشت.
اما بعداً آزاد شد و بی آنکه ناامید گردد به شابطه (3) پناه برد و در آنجا برای نوشتن اثر عاشقانه ی خود به نام گردن بند کبوتر (طوق الحمامه) از امنیت و آسایش کافی برخوردار بود. کتاب طوق الحمامه کتابی شایسته ی تحسین است و در عین حال شرح روزنه ای است که از تجارب زندگانی و ضمناً بیان درد پنهانی عشقی است که در روزگار جوانی به دختر خوانده ی والدینش داشت و تا آن وقت راز آن ریش درون را نهان داشته بود. او همیشه به مصالح بزرگان بنی امیه که آنها را بعنوان یگانه سلسله ی قانونی می شناخت وفادار ماند. هنگامی که شاهزاده عبدالرحمن پنجم به نام المستظهر در سال 413 هجری/ 1023 میلادی بر تخت نشست، ابن حزم به وزرات او منصوب گردید. اما بدبختانه دو ماه بعد یعنی در فوریه ی همان سال، المستظهر بقتل رسید و ابن حزم مجدداً از قرطبه تبعید گردید و هر امیدی برای اعاده ی سلطنت بنی امیه در دل داشت از دست داد و هر گونه فعالیت سیاسی را بترک گفت. وزان پس خویش را وقف علم کرد و در سال 454 هجری/ 1063 میلادی این جهان را بدرود گفت.
2. ابن حزم بواسطه ی کتابی که آن را طوق الحمامه نامید در زمره ی پیروان افلاطونیان اسلام در آمد که پیشکسوت نامی شان در این شیوه، محمد بن داود اصفهانی دانشمند ظاهر گرا ( متوفی به سال 297 هجری/ 909 میلادی) بود. بسا که ابن حزم در کتابخانه ی قصر شاطبه رونوشتی از کتاب ابن داود اصفهانی فراهم آورده بوده است. او صریحاً به فصلی از کتاب استناد می جوید که ابن داود در آنجا به افسانه ی افلاطونی ضیافت اشاره می کند:
بعضی از پیروان فلسفه چنین اندیشیده اند که خداوند هر روح را چنین آفرید که به او شکلی کروی بخشید سپس آن را به دو قسمت تقسیم کرد و هر نصف را در کالبدی قرار داد.
رمز عشق، این است که مجموع اصلی این دو قسمت به یکدیگر می پیوندد. بعلاوه فکر ازلی بودن نفوس در حدیثی از پیغمبر [ص] صریحاً تصدیق شده است. الارواح خود مخبره ابن حزم به این مطلب استناد کرده اما ترجیح داده است که حدیث را درباره ی عنصر رفیع نفوس مجزا و پراکنده در این عالم، به معنای اتحاد تفسیر کند. منظور، قرابتی است که بین قوای جاذبه و محرکه ای که نفوس را به جنبش در
می آورد و در عالم بالا هنگام وجود سابق و ازلی نفوس ایجاد شده بود، موجود است. عشق، نزدیکی دو جانبه ی صورتی است که آنها را به پایانی خجسته و مسعود می رساند. هر همانند، همانند خویش را جستجو می کند. عشق اتحاد روحانی و اختلاط نفوس است. ابن حزم در مورد علتی که غالباً عشق به آن علت می شکفد و ظاهر می گردد، از عشق تجزیه و تحلیلی می کند که خاطره ی رساله ی فدر (4) افلاطون را در دل زنده می گرداند:
علت عشق صورتی است با ظاهر زیبا، چه، روح زیباست و به هر چه زیباست مشتاقانه متمایل است و به صورتهای کامل گرایش دارد. اگر روح چنین نقشی مشاهده کند بر آن خیره و مفتون می گردد، و هر گاه در آن نقش دلفریب، چیزی از سرشت خاص خویش بیابد جذبه ای مقاومت ناپذیر احساس می کند و عشق به معنای واقعی پدید می آید. اما اگر ورای آن نقش، چیزی از سرشت مخصوص خویش در نیابد، دلبستگی او از صورت تجاوز نمی کند.
بیان چنین تجزیه و تحلیل بوسیله ی ابن حزم که مردی بود ظاهری ( یعنی معتقد به ظاهر دین و وابسته به ارزش و اعتبار کلمات و ظاهر آن)، در قبال افکاری از قبیل آنچه ذیلا گفته می شود واجد اهمیت است:
«ای گوهر پنهان در شکل بشری!»، «من به ظاهر، شکل بشری می بینم اما وقتی با نظری دقیقتر می نگرم، می بینم آن صورت بشری جسمی است از جهان آسمانی افلاک فرود آمده» اینگونه اندیشه ها ار نزد باطن گرایانی مانند روز بهان شیرازی و ابن عربی
می توان یافت که هر ظاهری را «جلوه ای از خداوند» می دانند. پس، حد بین این دو فرقه نامشخص است، هر دو گروه، صورت و ظاهر را به منزله ی ظهور و جلوه ای
می نگرند. و این کیفیتی است که در «ظاهری بودن» ابن حزم متأله باید بخاطر داشت.
نخستین چاپ متن عربی کتاب ابن داود، و نخستین ترجمه ی کتاب ابن حزم را به زبان اروپائی، (انگلیسی)، مدیون ا. ر. نیکل (5) عربیدان می باشیم. ا. ر. نیکل اقدام مفید دیگری هم بعمل آورد که بسی شور انگیز است و آن، یافتن شباهتی است بین نظریه ی ابن حزم راجع به عشق، و بعضی از افکار که در «دانش شاد» (6) گیوم داکیتن (7) منعکس است، و بطور کلی شباهت با مفاهیمی که تا هنگام جهادی که بر ضد آلبی ژواها (8) رخ داد، اساس اشعار غنایی تروبادورها (9) بود. در اینجا فقط اشارتی به مطلب می کنیم. قلمرو این مسأله ( از نظر جغرافیایی و از نظر ملل و نحل، و از نظر روحانی)، بسی پهناور است. زیرا منظور فقط مسأله ی شکل و دسته بندی مطالب نیست بلکه موضوع سخن چیزی است که بین «عشاق» (10) و مذهب عشق که بعضی از صوفیان اظهار داشتته اند مشترک است. اما باید تفاوت موضعها را با دقت معلوم کرد. از نظر ابن داود افلاطونی و از دیده حافظ و از نظر ابن قیم که از الهیون نو حنبلی بود، از راه عشق نمی توان به خدا رسید. راه عشق، راه تجلی نیست. اما از نظر صوفیان افلاطونی و به عقیده ی روز بهان شیرازی و ابن عربی، طریق عشق مسلماً طریق ظهور و تجلی است. روحانیت آن زمره از صوفیان که بعد از اینان آمدند واجد کیفیتی است که با کیفیت پیش کسوتانشان متفاوت است. عشق عذرایی تنها نمونه ی عشق به خداوند نیست زیرا نمی توان از یک موضوع بشری به موضوعی که الهی خواهد شد رسید بلکه همان عشق بشری است که استحاله و تبدل صورت می پذیرد زیرا عشق بشری « پل منحصری است که بوسیله ی آن از سیلگاه توحید می توان عبور کرد».
کتاب ابن حزم موسوم به کتاب الاخلاق والسیر (11) که آسین پلاثیوس (12) آن را به زبان اسپانیایی ترجمه کرده است نیز برای مطالعه ی کتاب مذکور گرانبهاست زیرا مؤلف، اصطلاحات فنی را که برای تجزیه و تحلیل کیفیات و نظر گاه عشق بکار برده با دقت مشخص کرده است. این کتاب نیز اثری است که کم و بیش در قلمرو «یادداشت روزانه ی» شخصی اوست. مؤلف در این کتاب بدون قصد و نقشه ی قبلی، مشاهدات و تحقیقات و داوریهای خود را در مورد اشخاص و زندگانی نقل کرده است. این کتاب مردم و اجتماع قرن پنجم هجری اندلس را بخوبی نشان می دهد.
3. ابن حزم بعلت تألیف کتاب الابطال ( که قسمتی از آن بوسیله ی ای. گلدزیهر بچاپ رسیده است) به فقاهت مشهور گردید. در کتاب مزبور پنج منبع معروف از مکتبهای مختلف را برای اتخاذ تصمیم قضائی و صدور فتوی، توضیح داده است:
قیاس (13)، رأی (14)، استحسان (15)، تقلید (16) و تعلیل (17). در کتاب دیگر موسوم به کتاب المحلی از اصول مذهب شافعی بشدت انتقاد کرده است. این کتابها که شامل بیان اصول عقاید اهل ظاهر است، موجبات و مبانی مباحثه با سایر مؤلفان را فراهم آورده است.
اما بهترین اثر فوق العاده ی ابن حزم کلامی، کتابی است در مورد ادیان و مکتبهای فکری (موسوم به کتاب الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، قاهره- 1321 هجری/ 1923 میلادی که نیز بوسیله ی آسین پالاثیوس به زبان اسپانیایی ترجمه گردیده است). این کتاب اثری است حجیم و معتبر و حقاً نخستین رساله ای است که در زبان عربی و سایر زبانها در تاریخ تطبیقی ادیان تحریر شده است، استاد قرطبه در آن کتاب قدرت قریحه و اطلاعات خویش را منعکس کرده است. او در این کتاب مواضع و مراتب مختلف فکر بشر را در قبال امر دینی، و موضع مذهب شکاکان را که تمام ارزشهای مقدس را مورد تشکیک قرار می دهد، و وضع مؤمنان ساده لوح قشر توده را، در مقابل ادیان مختلف عرضه داشته است.
ابن حزم بنا به تغییرات مراتب و وضع آنان، موجودات و اصول عقاید را به چندین طبقه تقسیم کرده است؛ یکی از طبقات، طبقه ی مشرکان یا خدا ناشناسان است که شامل شکاکان همچنین مادیون می گردد، دو دیگر طبقه ی مؤمنان است که مشتمل است بر کسانی که به الوهیت متعین (18) ایمان دارند و به کسانی که به الوهیت غیر متعین (19) مجرد مؤمنند بدون اینکه آن الوهیت با بشریت هیچ رابطه ای داشته باشد. طبقه ی اول از اینان تقسیم می شود به کسانی که به خدای واحد قائلند و کسانی که به خدایان متعدد معتقدند. بین دسته ی اول که به خداوند یکتا عقیده مندند نیز کسانی قرار دارند دارای کتاب آسمانی بر رسولی نازل شده، و کسانی که کتاب آسمانی ندارند. آنان که درای کتاب آسمانی اند یعنی «اهل الکتاب» نیز بر دو تیره اند: تیره ای که در طی قرون، با کمال ایمان، متن کتاب مقدس را بی هیچگونه تحریفی محافظت کرده اند، و آنان که متن کتاب آسمانی را تحریف و تفسیر نموده اند. پس بنابراین، از نظر ابن الحزم، دلیل الصدق حقیقت امر دین، عبارت است از اعتراف به یگانگی خداوند،
«توحید» و حفظ کامل متن منزلات الهی در طی قرون. پس با قبول چنین مفاهیمی، امر دینی اساساً بر مفهوم خدا، مفهوم جلیل و مقدس مبتنی است و مسلمیت این معنی وابسته به قبول و اذعان وحدت ذات متعال است، و این مسلمیت بوسیله ی وحی نبوی تضمین می گردد. برای امکان اینکه عمل وحی، جاودانه باشد باید از قرنی به قرنی متن منزلات محفوظ بماند چه، نص منزلات، بابی است که مؤمن از آن آستان به راز الوهیت تقرب می جوید. چنین است مطالب بر جسته و خطوط مهم جهان دینی، انسان که ابن حزم ادراک کرده و نظام ظاهری را بعنوان طریق منحصر حقیقت روحانی حسب آن مطالب بنا گذاشته است. اینک بنا به مطالبی که قبلا راجع به عقیده به ظاهری بودن احکام باز گفتیم، ابن عربی که از مردم اندلس بود نیز، با اینکه یکی از بزرگترین باطنیان ادوار محسوب می شود با اینهمه، از نظر فقهی مرددی ظاهری و قشری است.

پی نوشت ها :

1. R. Dozy.
2. Les Berberes تیره ای از نژاد افریقای شمالی از اعقاب Numide ها مشتمل بر قبایل مراکش.
3. شهری در شرق قرطبه.
4. Phedre مکالمه ی افطلاطون در شرح زیبایی عشق است و سپس در بیان فن فصاحت و بلاغت. این کتاب از آثار درخشان دوران جوانی اوست ( قرن چهارم قبل از میلاد).
5. A. R. Nykl.
6. Gaie Science یا Gai Savoir نامی است که شاعران تولوزی در قرن چهاردهم و پانزدهم به آثار هنری خود می دادند.
7. ( 1071- 1127) GuillaumeI.X.d, Aquitaine از امرای محلی فرانسه، و قدیمی ترین شاعر زبان لاتینی.
8. Les Albigeois یا البیجیون فرقه ای مذهبی بود که از قرن دوازده در جنوب فرانسه در اطراف Albi (676 کیلومتری جنوب پاریس) ظهور کردند. پاپ اینوسان سوم علیه آنان فرمان جهاد صادر کرد. (1206).
9. زبانی که سابقاً در جنوب لوار به آن تکلم می کردند. شاعران غنایی آن زبان را
«Troubaduors» می نامیدند.
Les Fedeli d' Amore .10.
Le Livre sur Ls Caracteres et Ls Comportemets .11.
Asin Palacios .12.
L, Analogie .13.
L, Opinion Personnelle .14.
L, Approbation .15.
L,Imitation .16.
La motivation .17.
La divinite personnelle .18.
La divinite impersonnelle .19.

منبع: کوربن، هانری، (1371)، تاریخ فلسفه ی اسلامی، با همکاری سید حسین نصر و عثمان یحیی، دکتر اسدالله مبشری، تهران، امیرکبیر، پنجم /1389.